روز کودک و بیتوجهی به آموزش کودکان
در فضای روز جهانی کودک هستیم. من مدتی پیش به پارهای علل، کلاسهای آموزشی بچههای قبل از دبستان را زیر نظر داشتم. اوضاع غم انگیزی برآنها حاکم است. اگر حال و روز ما در تهران چنین است، وای به حال شهرستانها. براستی دلایل درجا زدن و پسرفت اخلاق و رفتار در جامعه را از همین جاها باید ریشهیابی کرد. البته کیست که این کار را بکند!
چند نکته قابل توجه را خلاصه مینویسم:
-
از نظر محیط ساختمان، کلاسهای کودکان در بدترین شرایط واقع شدهاند. برخلاف تبلیغات پرزرق و برق، غالباً در و دیوار و موزائیکهای نمدار و کثیف کف زمین، ملالآور است؛ و صاحبان این بیزنس حتا حاضر به پوشاندن این زشتیها با فوم و ... نیستند.
-
گردانندگان این نوع کلاسها اعم از کلاس زبان و موسیقی و غیره، کوچکترین آگاهی کلاسیک با شیوه اداره کلاسها و بطور کلی فلسفه موضوع ندارند. در نتیجه صرفاً از منظر مادی، چند فرد را به عنوان مربی استخدام میکنند و آنها بدون ملاحظات رفتاری و فنی کار را پیش برده و درآمد کسب میکنند. ناگفته نماند که برخی مربیان دلسوز هم در این میان حضور دارند که به دلیل تعارض با صاحبان بیزنس، چند صباحی بیش دوام نمیآورند.
-
بیشتر مربیان، هیچ درکی از مفاهیم اولیه رفتار ندارند. تربیت شخصی ایشان تنها دستمایه موجودشان است که ممکن است صحیح نباشد. مثلاً تصور کنید بچه چهار ساله، چون سر کلاس خوب گوش نمیکند یا شیطنتی میکند، تنبیه میشود و ضمن شماتت زبانی، ساعاتی را پشت در باید بایستد. درحالیکه با فهم اصول اولیهای چون تفاوت تنبیه و تقویت منفی، میتوان بجای اینکه دنیای بچهها را به گند کشید، گلستان کرد.
-
میگویند در ژاپن، از اوان کودکی به بچهها یاد میدهند که بجای تعارض و دیگر شدن با هم، سعی کنند با هم به تفاهم برسند. اینجا ولی برخوردهای نادرست، اوضاع را بغرنجتر میسازد. کسی هم به این تجربههای روشن توجهی ندارد!
-
چیزی به عنوان انضباط، آموزش داده نمیشود. به یمن تبلیغات رسانه ملی (!) و آن میمون همواره خوشحال، بچهها هر هله هولهای را هر لحظه بخواهند میخورند. زنگ استراحت جدی نیست. طبعاً به دلیل چشم و هم چشمی، هوس ناخنک زدن به خوراکی دیگران به سرشان میزند. حال اگر کودکی آلرژی و سرفه داشته باشد، براحتی میتواند ناخنکی به چیپس و پفک دیگری بزند و فرایند درمان خود را برای والدین نگونبخت طولانی کند. مربی، البته تماشاچی است، شاید!
-
مربیان، به دلیل فقدان انگیزه کافی، از هر فرصتی برای سرکار گذاشتن بچهها استفاده میکنند تا با هم بتوانند جلسه بگذارند و تجربیات زندگی شخصی خود را به اشتراک بگذارند. بدیهی است این تجربهها ربطی به بچههای مظلوم ندارد و مهم هم نیست که دراین فاصله آنها چه کار دارند میکنند.
روز کودک بر چه کسی مبارک باد؟ گفتن این مبارک باداها چه دردی را درمان میکند، وقتی این گونه جامعه بر ضدارزشها ارج مینهند؟ وقتی ناظری بر عملکرد نادرست و مخرب کلاسها و مهدکودکها نظارت نمیکند و نسل آتی با تربیت اشتباه و اعصابی نا آرام راهی جامعه میشود؟ روز کودک عجالتاً بر صاحبان بیزنس مهدکودکها و مدارس بچههای زیر هفت سال مبارک باد که جیبشان را بدون زحمت و مالیات (!) غنی میکنند.
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۷/۱۸ ساعت 15
توسط افشین دبیری
|